نوع فایل »pdf
تعداد صفحات»392
تعداد فصل های کتاب »10 فصل جامع و کامل
کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم (What I wish I knew when I was 20) نوشتهی تینا سیلیگ برای نخستین بار در سال 2009 منتشر شد. این کتاب از همان ابتدای انتشارش فروش فوقالعادهای داشت و جز بهترین کتابهای خودشناسی قرار گرفت است. پروفسور سیلیگ در این کتاب همهی قوانین گذاشته را دور میاندازد و با ارائهی قوانینی جدید تفکر خارج از عرف را به خواننده آموزش میدهد. او دربارهی این کتاب مینویسد: « ذهن ناهشیار را می توان به کامپیوتری تشبیه کرد که بعضی از داده های آن نادرست است. و مطالعه ی این کتاب مجالی است شگفت تا گرایشهایی را که نسبت به زندگی دارید دقیق تر بنگرید و از شّر بسیاری از الگوهای معیوب گذشته که در ژرفای وجود تان ریشه دوانده رها شوید. آنگاه خواهیددید که روابطتان با مردم، ایده ها و اشیا معنایی یکسره متفاوت پیدا خواهدکرد. در مقام مربی نوآوری و کارآفرینی به تجربه دریافته ام که این افکارو آرمانها برای افرادی که در محیط های دینامیک و پویا کار می کنند ضرورتی اجتناب ناپذیر است. زیرا اوضاع و شرایط در چنین فضاهایی به سرعت تغییر کرده و افراد به ناچار باید بدانند چگونه فرصتها را شناسایی کرده، اولویتها را تغییر داده و اندیشههای نو و آرمانهای تازه را بیازمایند. به همین دلیل این نقطه نظرها برای افرادی که مایلند انسان کارآمدی باشند و از تمام تواناییهای خود بهره ببرند گنجینهای به راستی ارزنده است.»
مطالب کتاب در ۱۰ فصل و تحت عنوانهای زیر دستهبندی شده است:
اگرچه عنوان فصلها جالب به نظر میرسند، اما نمیتوان با آنها به محتویات هر فصل پیبرد؛ بنابراین، محتوای فصلها را بیشتر بررسی میکنیم.
نویسنده از همان ابتدا یک سؤال اساسی مطرح میکند: «اصولی که در مدارس و دانشگاهها به آنها اشاره میشود با اصولی که خارج از فضای آموزشی با آنها سروکار داریم تفاوت چشمگیری دارد. این دوگانگی عامل تنشهایی است که افراد پس از فارغالتحصیلی و پیوستن به بازار کار با آن مواجه میشوند. حال، این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان بر روی این شکاف، پل بست و با استفاده از آنچه در فضاهای آموزشی تعلیم داده میشود به جنگ با مشکلات واقعی رفت و از این مصاف سربلند بیرون آمد؟»
پس از این پرسش، او ما را به کلاسهای درسش میبرد و از تجربههای دانشجویانش در تمرینهای کلاسی میگوید. واقعیبودن ماجرا و شخصیتهایی که از آنها صحبت میکند، تأثیر کلام نویسنده را دوچندان کرده است. او همچنین از تجربیات و دوراهیهایی میگوید که در زندگی شخصیاش داشته است. در بخشهایی از کتاب، دکتر سیلیک شخصیت افراد هنگام تصمیم گیری های مهم را تحلیل و واکاوی میکند و عوامل موثر بر تصمیم گیری های مهم را نیز بررسی میکند.
تینا سیلیگ دکتریِ عصبشناسی از دانشکدهٔ پزشکی استنفورد دارد و مدیر اجرایی برنامهٔ سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیزِ فناوریِ استنفورد است که قطب کارآفرینی در دانشکدهٔ مهندسی دانشگاه استنفورد است. بهعلاوه، سیلیگ دورههای آموزشی دربارهٔ کارآفرینی و نوآوری را در بخش علوم و مهندسی مدیریت و در مؤسسهٔ طراحی هاسو پلاتنر در دانشگاه استنفورد تدریس میکند. او اغلب سخنرانی میکند و کارگاههای آموزشیای برای مدیران اجرایی در طیف وسیعی از رشتههای علمی برگزار میکند و کتابهای علمی محبوبی برای بزرگسالان و کودکان نوشته است.
پس چطور میفهمید که چه زمانی رها کنید و چه زمانی بر حل مشکل پافشاری کنید؟ این همیشه چالش بزرگی است که تمایل خود به انجام کاری را از احتمال شدن یا نشدن آن جدا کنید. البته هرچه بیشتر روی پروژهای انرژی و زمان صرف کنید، احتمالِ بیشتری برای موفقیت هست؛ اما برخی تلاشها هرگز به نتیجه نمیرسند، مهم نیست چقدر زمان، پول یا زحمت به آن تزریق شود. علمیترین جوابی که من پیدا کردهام این است که به ندای درونیِ خود گوش دهید و به گزینههای دیگر توجه کنید. اساساً باید با خودتان روراست باشید. آیا آنقدر تحمل و بردباری دارید که از دل مشکلات پیش رویتان نقب بزنید تا به نتیجهای موفق برسید، یا ترجیح میدهید مسیر دیگری در پیش بگیرید؟
اگر تصمیم به ترک کردن گرفتید مطمئن شوید که آن را درست انجام دهید. این یعنی گفتنش از انجامش راحتتر است. من افرادی را دیدهام که بهزیبایی و موقرانه ترک میکنند و بقیه آنقدر ناشیانه و بد که چالهٔ عظیمی پشتسر خود به جا میگذارند. همانطور که در فصل هشت بهتفصیل بحث میشود، احتمال دارد بارهاوبارها و غالباً بهصورت غیرمنتظره، در زندگی خود به یک نفر برخورد کنید. تنها همین دلیل کافی است که وقتی کاری را ترک میکنید، آن را با فکر و دقت دربارهٔ عواقبی که برای اطرافیانتان دارد انجام دهید.
مبلغ واقعی 22,000 تومان 65% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 7,700 تومان
برچسب های مهم